EKATERINA MUKHINA ما در آستانه نمایشگاه بزرگ کرملین Bvlgari ، که "افسون زنانگی" نامیده می شود ، با شما ملاقات کردیم. شکوه جواهرات رومی. " این مفهوم - "زنانگی" برای شما چه معنایی دارد؟ و چگونه اخیراً تغییر کرده و متحول شده است؟ بگذارید مثالی بزنم: دهه 1990 برای من کیت ماس است ، با ریاضت و لاغری. دهه 1980 - زنانی که لباس هایی با پد شانه می پوشیدند و آرایش های روشنی انجام می دادند. همان سامانتا فاکس. هر دهه مفهوم زنانه بودن را برای خود تغییر داده و چیزی از خودش را وارد آن می کند. این الان برای شما چه معنایی دارد؟
SVETLANA KHODCHENKOVA برای من ، زنانگی ، اول از همه ، فرصتی برای خودم بودن است. از خود نترسید ، خود را دوست داشته باشید - دریغ نکنید ، بدون اینکه به کسی نگاه کنید. در زمان ما ، شما می توانید هرکسی باشید. امروزه ، تمام استانداردها بسیار مبهم است: یک دختر می تواند سکسی و شیک ، با اندازه پستان صفر و با اشکال منحنی باشد. فقط به جلد مجلات براق نگاه کنید. شاید زمان ما تعجب آور باشد. و عالی است!

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی
با این حال ، کدام دوره مد را برجسته می کنید؟
من به عنوان دختری که با سینما خویشاوند هستم دهه 60 را برای خودم جدا می کنم! چهره ها ، چهره ها ، مدل موها ، تصاویر - هر آنچه که آن موقع مد بود خیلی دوست دارم. و به ویژه - آزادی ذاتی آن دوران. شیک بووهو ، هیپی!
اگر آن زمان را دوست دارید ، پس حتماً مستندی درباره آنتونیو لوپز ، هنرمند دهه های 1960-1970 را تماشا کنید که به تازگی منتشر شده است. وی از آمریکا به پاریس نقل مکان کرد و با کارل لاگرفلد کار کرد. فیلم عالی! مردم در آن زمان هیچ حد و مرزی نداشتند ، آنها برایشان مهم نبود که مردم درباره آنها چه تصوری می کنند! آنها فقط سرگرم می شدند و از زندگی لذت می بردند. امروز ما دائماً خود را در چارچوب جامعه سوق می دهیم: "خوب - بد" ، "می تواند - نمی تواند". شبکه های اجتماعی را اینجا اضافه کنید ، جایی که به محض این که کسی "استخوان را پرت می کند" ، یک رسوایی دیوانه وار فوراً شعله ور می شود! یک میلیون مشترک که دیروز شما را دوست داشتند و شما را دوست داشتند امروز آماده خیانت به شما هستند
متاسفانه با شما موافقم خیلی اوقات بدون اینکه شما را با چوب و سنگ پرت کنند نمی توانید نظر خود را بیان کنید. از طرف دیگر ، این صفحه و نظر شخصی من است! من کسی را مجبور نمی کنم که همان فکر را بکند. اگر چیزی را دوست ندارید - لطفاً قلمرو را ترک کنید. من یک اصل دارم: من هرگز در شبکه های اجتماعی وارد جدال نمی شوم و به کسی جواب نمی دهم. قبلاً به شدت در مورد این موضوع تأمل می کردم ، اما اکنون اهمیتی نمی دهم. من به ندرت رد می کنم ، فقط اگر درک کنم که اطلاعات جعلی بر زندگی حرفه ای یا شخصی من تأثیر می گذارد. در برهه ای فکر کردم: "داوران چه کسانی هستند؟" اینها همه چه کسانی هستند؟ در برهه ای از کار من نیاز به خواندن چندین کتاب جدی در زمینه روانشناسی داشتم ، و آنها به معنای واقعی کلمه من را از این جدال نجات دادند. برای من راحت تر شد ، آرامتر ، دیگر از شرمنده شدن از نظر خود متوقف شدم.قبلاً می توانستم پستی بنویسم و آن را حذف کنم. و حالا من آماده هستم که مسئولیت همه چیز را به عهده بگیرم - فکر می کنم این شاخصی از یک بزرگسالی خاص است.

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی
من می خواستم در مورد نقش یک زن با شما صحبت کنم. به نظرم می رسد که در جامعه ما هنوز یک عقیده وجود دارد: اگر در حرفه ای شرکت نکرده اید ، اما متاهل هستید ، بیشتر از زنی که در وضعیت مجردی است ، منزلت بیشتری محسوب می شوید ، اما در عین حال شغل سرگیجه آور
در جامعه ما این ذهنیت به هیچ وجه تغییر نکرده است. اما من می فهمم که ریشه این افکار از کجا ناشی می شود. این نیز به زمان جنگ برمی گردد ، زمانی که برای زنان مهم بود که فقط در نزدیکی شخصی باشند - به طوری که بچه ها وجود داشته باشند ، به کارهای خانه کمک کنند و غیره. حالا دیگر چنین نیازی نیست! و اگر قبلاً همه زنان تحصیلات عالیه نمی دیدند ، اکنون به راحتی می توانند از پس هزینه های آن برآیند. زنان مدرن موقعیت هایی را اشغال می کنند که می توانند درآمد پایدار کسب کنند. گاهی اوقات آنها در اینستاگرام برای من می نویسند: "بله ، همه چیز با کار خوب است ، اما بهتر است ازدواج کنید و یک فرزند داشته باشید. و بنابراین - فقط دم خود را بچرخانید! " این افراد حتی سعی نمی کنند عمیقتر حفاری کنند تا بفهمند یک شخص چند وجهی و جالب می تواند باشد. چرا؟ فقط این است که پس از آن ، در برابر پس زمینه او ، آنها شروع به از دست دادن می کنند.
کدام فیلم برای شما نقطه عطف بود؟ سپس با خود گفتی - "من این کار را کردم!" برای من چنین لحظه ای جلد کتاب Dior بود ، که عکاس افسانه ای پاتریک دمارچلیر ما را برای تصویربرداری انتخاب کرد. به عنوان یک حرفه ای ، وقتی یک سال مجله را عوض کردم ، نفس کشیدم. من یک صدای واقعی از این می گیرم! اگرچه من می فهمم که حتی می توان بهتر انجام داد و از این لحاظ کمال محدودیتی ندارد. چه نقشی برای شما داشت؟
این سریال والری گای جرمنیکوس "یک دوره کوتاه در یک زندگی شاد" بود. من یک عمل کاتارسیس داشتم. حتی در آن لحظه هایی که برهنه فیلم می گرفتم و فهمیدم که ایده آل ترین بدن را ندارم - آن را دوست داشتم. و وقتی بازیگری خودش از چیزی لذت می برد ، وقتی حوصله اش سر نمی رود ، آن وقت بیننده از آن قدردانی می کند. پروژه های هالیوودی و اروپایی در کارنامه من وجود دارد که می توانم به آنها افتخار کنم ، اما این مجموعه بود که در درون من را تکان داد.

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی
شما یکی از با استعدادترین زنان در سینمای معاصر روسیه هستید و ما به شما بسیار افتخار می کنیم. شما چه در محل کار و چه به عنوان سفیر بولگاری احتمالاً با بسیاری از زنان زیبا و بزرگ ملاقات کرده اید. چه کسی بیشتر تحت تأثیر شما قرار گرفت؟ چه کسی تحت طلسم بودید و آیا آماده بودید که تمام شب را گپ بزنید؟
مریل استریپ بود. من چندین سال پیش با او در یک رویداد بزرگ اجتماعی آشنا شدم ، جایی که او یکی از میزبانان بود. میزی که من در آن نشسته بودم نزدیک صحنه بود. و با دهان باز به حرفهایش گوش دادم. او انرژی باورنکردنی دارد! او علاوه بر اینکه بازیگر بزرگی است که دوست دارم به او نگاه کنم ، فوق العاده زیبا است. با نزدیک شدن به عصر ، جمعیت عظیمی از مردم برای صحبت و عکس گرفتن در اطراف او صف کشیده بودند. من فردی وحشیانه خجالتی هستم و هرگز جرات نمی کنم با او صحبت کنم یا از خود خواهش کنم. سپس دوستم به محافظانش نزدیک شد. مریل وقتی شنید که من بازیگر هستم و اهل روسیه هستم ، ناگهان گفت که می خواهد با من ملاقات کند! معلوم شد که او ریشه روسی دارد. او به طرف من آمد ، کمی صحبت کردیم ، در آغوش گرفتیم ، بوسیدیم ، برای هم آرزوی موفقیت کردیم.من وقتی این داستان را می گویم هنوز غاز می گیرم.
تعداد زیادی تیارا در Bvlgari به نمایش درآمده است. همه ما شاهد ازدواج مگان و هری بودیم. از این همه هیجان در اطراف خانواده سلطنتی چه احساسی دارید؟
من عروسی آنها را تماشا کردم! و هر وقت مطالبی در مورد آنها می خوانم ، خودم را به این فکر می اندازم که لبخند می زنم. این همه برای من بسیار چشمگیر است. این داستان بازیگری است که به یک شاهزاده خانم تبدیل شده است. واضح است که به نوعی خودم را امتحان می کنم. دوست دارم جای او باشم؟ فکر می کنم میلیون ها دختر آن را می خواهند! این یک افسانه واقعی است! حداقل از نظر عکس. من به یاد می آورم که از کودکی چگونه از وجود دو شاهزاده بریتانیایی مطلع شدم - و به دلایلی مطمئن بودم که با ویلیام ازدواج خواهم کرد. (می خندد)

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی
و من مطمئن هستم که شما هر فرصتی خواهید داشت! نکته اصلی این است که در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بگیرید. چگونه موفق به ترکیب یک برنامه کاری جهنمی و زندگی شخصی می شوید؟
شکست می خورد. علاوه بر این ، حالت عشق و خوشبختی همیشه در کار من کمک نمی کند. گاهی اوقات لازم است که کسی را وحشت کنم - و این کار را عمداً انجام می دهم - تا در کار احساس خوبی داشته باشم. بعضی اوقات مثل خون آشام واقعی رفتار می کنم.
آیا جواهراتی وجود دارد که از آنها جدا نشوید؟
من می توانم بدون آرایش ، بدون حلقه و گوشواره به بیرون بروم ، اما هیچ چیز - بدون ساعت و چیزی در اطراف گردنم. آنها می گویند جایی در اینجا (به شبکه خورشیدی اشاره می کند. - تقریباً) روح متصل است و من دوست دارم که همیشه با چیزی پوشانده شود.
در مورد این جمله که "ساعتهای خوش تماشا نمی کنید" چطور؟
برای افراد خوشحال ، زمان فقط طور دیگری جریان می یابد. هرچه بیشتر ، مثلاً عاشقان ، وقت را با هم بگذرانند - بهتر. برای من دشوار است - به دلیل وظایف شغلی ، باید همیشه و همه جا به موقع باشم ، بنابراین همیشه ساعت خود را با دقت دنبال می کنم. اگر جایی به تأخیر بیفتم از نظر جسمی به من آسیب می زند. و هنگامی که کسی برای من دیر است - این فقط یک جانور است!

-
یک عکس
-
لارکین آلمانی
آیا به قدرت سنگ اعتقاد دارید؟
من هنوز روی خودم تست نکردم اما من می دانم که این ما نیستیم که سنگها را انتخاب می کنیم ، بلکه سنگهای خودمان را انتخاب می کنیم. و می تواند به روحیه و انرژی بستگی داشته باشد. این اتفاق می افتد که برای گرفتن یک جواهر خاص به سمت جعبه بالا می آیید و در نهایت به سمت دیگری می کشید. و با او است که احساس خوبی ، دنجی و راحتی خواهید داشت.
وقتی به موزه می آیم ، من و دخترم ماشا همیشه یک بازی انجام می دهیم: چه کالایی را با خود به خانه می بریم؟ چه چیزی را از این نمایشگاه می گیرید؟
وقتی برای اولین بار به بوتیک Bvlgari در رم رسیدم و از نمایشگاه طبقه دوم عبور کردم ، متوجه جواهراتی شدم که واقعاً دوست دارم آنها را بپوشم. من به خصوص گوشواره های عتیقه با زمرد را دوست داشتم. ما در فضایی کاملاً متفاوت بزرگ شدیم ، در حالی که زیبایی آنچنانی در مقابل چشمان ما نبود ، به همین دلیل احتمالاً به همین دلیل است که شاهکارهای جواهرات هرگز مرا بی تفاوت نمی گذارند. من بلافاصله عاشق جواهرات با چنین تاریخ باورنکردنی مانند بولگاری می شوم.
نظر چه کسی برای شما باارزش ترین است؟
مدیر من نظر بیننده نیز مهم است ، اما هرگز یکنواخت نخواهد بود. دوست داشتن برای همه غیرممکن است ، من شکلات شیری با آجیل نیستم. و ما حدود ده سال است که با مدیر من کار می کنیم ، در حالی که کاملاً متفاوت هستیم! اما همزمان آنها اکنون تصمیم گرفته اند که با هم فیلم بسازند. پروژه ما قبلاً توسط وزارت فرهنگ تصویب شده است. او قطعاً خواهد بود!